روزي زبان دراززاده گوشه اتاق نشسته بود و ميگفت:
(خوردند، خورديد، خورد، خوردي،... بردند، برديد، برد، بردي،...)
با شنيدن اين كلمات گوش زبان دراززاده را كه كنار بخاري نشسته بود و كتاب در دستش بود گرفتم و (سه لا) پيچاندم! و با فرياد توأم با نكوهش گفتم! جان پدر غلطهاي زيادي نكن!
وارد سياست نشو!
از عاقبت بنده ورشكسته به تقصير و بازنشسته عبرت بگير! جان پدر! خوردند و بردند يعني چه؟ منظورت چيست؟
زبان دراززاده مثل آدمهاي برق گرفته نالان و اشكريزان گفت: پدر بزرگوار! فداي گوش پيچاندنتان! سياست كدومه؟ تهمت و افترا و تشويش اذهان عمومي يعني چه؟ فردا امتحان فارسي دارم در حال صرف فعل از بن ماضي«خوردن– بردن– رفتن– خنديدن و دو قورت آب بالاي آن نوشيدن» هستم. شما دلتان جاي ديگر پر است چرا من را ميزنيد؟ و چرا سر من خالي ميكنيد؟!
نگران و ناراحت شدم و مهربانانه گفتم:
بابا درس ميخواني يواش بخوان. زبان دراززاده پاسخ داد: چشم پدر جان.
گفتم: آفرين چقدر بزرگان از چشم گفتن خوششان ميآيد؟
زبان دراز
مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 23,دسامبر,2024